English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (8630 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The bus stopped for fuel [ to get gas] . U اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stopped U ایستادن
stopped U متوقف کردن ایستگاه
stopped U توقف
stopped U مکث
stopped U جلوگیری منع
stopped U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopped U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopped U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopped U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped U بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped U انجام ندادن عملی
stopped U توقف انجام کار
stopped U قطع کردن
stopped U استوپ داور بوکس
stopped U ایستاندن
stopped U ایستادن توقف کردن
stopped U از کار افتادن مانع شدن
stopped U نگاه داشتن
stopped U سدکردن
stopped U تعطیل کردن
stopped U خواباندن بند اوردن
stopped U منع
stopped U توقف منزلگاه بین راه
stopped U ناک دان
stopped U ورجستن
stopped U برخورد
stopped U گیره
stopped U متوقف کننده
stopped U مانع
stopped U ایستگاه نقطه
stopped U ایست
I have stopped dealing with him . U دیگربا اومعامله نمی کنم
end stopped U دارای سکته ملیح
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
payment stopped U توقف پرداخت
The clock has stopped. U ساعت دیواری خوابیده است
payment stopped U دستور عدم پرداخت
We started when the wind stopped . U هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
His heart stopped beating. U قلبش از کار ایستاد
Water must be stopped at its source . <proverb> U آب را از سر بند باید بست .
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> U در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
The patients hrart stopped beating. U قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
bi fuel U موتور حرارتی که میتواند بادو نوع سوخت
fuel U غذا
bi fuel U کار کند
fuel U اغذیه
fuel U سوخت
fuel U تقویت سوخت گیری کردن
fuel U سوخت دادن
fuel U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel U بنزین
fuel U سوخت ماده قابل اشتعال
fuel U سوخت موتور
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel U سوخت گیری کردن
fuel gauge U نمایشبنزین
peptized fuel U سوخت تغلیظ شده
liquid fuel U سوخت مایع
hypergolic fuel U سوخت خیلی حساس به اشتعال
hypergolic fuel U سوخت فوق حساس
gas fuel U سوخت گازی
fuel tap U شیر سوخت
fuel tank U باک
fuel tank U مخزن سوخت
fuel pump U پمپ سوخت
fuel pump U پمپ بنزین
power fuel U سوخت
raw fuel U سوخت خام
jet fuel U سوختجت
thickened fuel U سوخت جامد
fuel rod U میلهسوخت
fuel pellet U ساچمهسوخت
fuel lines U خطوطسوخت
fuel injector U انژکتورسوخت
fuel control U کنترلسوخت
fuel bundle U متمرکزکنندهسوخت
unusable fuel U سوخت غیرقابل استفاده
thickened fuel U سوخت تغلیظ شده
rocket fuel U سوخت موشک
rocket fuel U سوخت راکت
type of fuel U نوعسوخت
fuel grade U درجه سوخت
fuel gas U سوخت گازی
fuel gas U گاز
fuel filter U صافی بنزین
fuel filter U صافی سوخت
fuel engineering U مهندسی سوخت
fuel endurance U میزان تکافوی سوخت
bunker fuel U سوخت یا گازوییلی که به مصرف خود کشتی می رسد
fuel endurance U قدرت پایداری سوخت
fuel economy U اقتصاد سوخت
chemical fuel U سوخت شیمیایی
domestic fuel U سوخت خانگی
fuel consumption U مصرف سوخت
fuel storage U انبار سوخت
fuel oil U مازوت
solid fuel U سوخت جامد
fuel cell U پیل سوختی
fossil fuel U سوخت سنگوارهای
fuel oil U نفت سیاه
aviation fuel U سوخت هواپیما
fuel injection U سوخت رسانی
fuel manifold U چندراهی سوخت
fuel meter U سوخت سنج
fuel oil U نفت کوره
new fuel storage room U اتاقذخیرهسوختجدید
air/fuel ratio U نسبت هوا به سوخت
fuel transfer pipe U لولهانتقالسوخت
fuel air pump U بوستر سوخت
flexible fuel tubing U لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
fuel tank flap U درباکبنزین
fuel: enriched uranium U سوختاورانیم
fuel: natural uranium U سوختاورانیمطبیعی
spent fuel port U قسمتسوختمصرفشده
fuel handling sequence U سکونساستعمالسوخت
fuel oil mixture U مخلوط روغن و سوخت
specific fuel consumption U مصرف سوخت ویژه
to add fuel to fire نمک بر زخم پاشیدن
fuel tank vent U هواکش تانک سوخت
to add fuel to fire آتش را دامن زدن
fuel supply pump U پمپ سوخت رسانی
fuel supply line U لوله سوخت رسانی
fuel injection system U سیستم تزریق سوخت
fuel control unit U واحد کنترل سوخت
fuel reserve tank U مخزن ذخیره سوخت
failed fuel canning U قوطیکردنسوختمصرفشده
failed fuel bay U صفحهسوختمصرفشده
external fuel tank U مخزنسوختبیرونی
canned failed fuel U لولهسوختزائد
air/fuel mixture U مخلوطهواوسوخت
To add fuel to (fan) the flames. U آتش را دامن زدن
bladder type fuel cell U باک لاستیکی
brake specific fuel consumption U مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
spent fuel storage bay U صفحهذخیرهسوختمصرفشده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
low fuel warning light U چراغهشدارکمبودبنزین
diesel fuel oil filter U صافی سوخت موتور دیزل
fuel air mixture ratio U نسبت مخلوط سوخت و هوا
bladder type fuel call U باک لاستیکی
Recent search history Forum search
1امولایت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com